جشن با شکوه حشرگان در منزل قوطی کنسروی مورچه شجاع گنادی پاولیشین gennady pavlishin painting نقاش روس
جشن با شکوه حشرگان در منزل قوطي کنسروي مورچه شجاع گنادي پاوليشين gennady pavlishin painting نقاش روس روسي روسيه . جا و غذا و خوراکي هاي خوشمزه به اندازه کافي موجود بود . سماور سماوور قوري کتري کتل کتر کتلي شير چاي قهوه شربت شهد دم کرده جوشانده سوسک گوزني سوسکهاي شاخدار شاخ دار شاخک فنجان کاسه پياله ميز صندلي مبل مبلمان مبلي مبله چراغ لامپ لامپا لامپي حشره شب تاب کرم شبتاب حشرات مصباح نور سوسکها لارو رقص رقاص رقاصي رقاصان رقاصه رقاصگان رقاصها مور مورچه موري موران مورک ملخ ملخي ملخها ملخک جيرجير جيرجيرک جيرجيري جير جير جيري جيره غذا غذايي طعم طعام طعمه آذين بندي ميوه جات زالزالک گيلاس آلبالو سيب تزئين تزئينات بند نخ طناب ريسمان کفش دوز دوزک کفشدوز کفشدوزک پا کوب پاي کوبي پاکوبي پايکوبي پايکوبان رقصان باشکوه با شکوه مند شکوهمند لباس مهمان مهماني مهمانها جشن واره جشنواره سارافن سارافون رخت جامه ميهمان ميهماني ميهمانها در درب قوطي حلبي براق کنسرو کنسروي حلب تار عنکبوت عنکبوتي پرواز حشرگان حشرات حشره انگور گلابي انجير آذوقه لذيذ آويزان ميزبان ميزباني صاحب خانه صاحبخانه غذاي خوشمزه خانگي پذيرا پذيرايي پذيرش دعوت خوش و بش خوشي خوشحالي گفت و شنود شنيد شنيدن گفتن سخن حرف صحبت شاد شادي شادمان شادماني رقاصي منزلت روميزي سفره تاري برگ برگي کلاه کله گل گلي گلگلي چراغ چراغي چراغان چراغاني عروسي دامادي عروس داماد فانوس فانوسي
There was room enough for all and goodies as well . جا و غذا و خوراکي هاي خوشمزه به اندازه کافي موجود بود . نويسنده داستان فقط به همين يک جمله اکتفا کرده و مابقي را به عهده نقاش گذاشته اما استاد نگارگر به اين مختصر بسنده نکرده و با تلاش فراوان اين شاهکار عظيم تاريخ نقاشي جهان را خلق کرده است . به جز مورچه شجاع ديگر چه کسي غير از استاد مسلم نگارگري روس گنادي پاوليشين ديمتريويچ مي آيد با يک قوطي حلبي زنگ زده کنسرو چنين قصر با شکوهي را بنا کند ؟! اين نقاشي باشکوه و زيبا بيش از همه تابلوهاي اين کتاب مرا بسيار مشعوف و مسحور خود ساخت ، چيست اين جادوي طرح و بازی نقش و رنگ که اينچنين با تصوير چند حشره کارتوني و ميوه جات و چند وسيله ساده و اسباب و اثاثیه کارتونی چنان تابلوي پرعظمت و با شکوهي ايجاد کرده که انسان را از خود بيخود ميکند و به او لذت سرمستي و شرب مدام را عطا ميکند ؟! معجزه اين نقاشي منوط به هماهنگي و هارموني بي همتا و رنگ هاي تابناک و نقوش متناسب و متوازن و متعادل است . اين زيبايي روح افزا مرهون همت و تلاش و کوشش و پشتکار بي وقفه نقاش بزرگ ما است که همچون مورچگان تلاشگر کوشيده تا " از نظم کاخي بلند پي افکند " ترکيب بندي اين تابلو يکي از مهمترين و درخشان ترين شاهکارهاي هنر دنيا است و بي شک جادو و سحر آن براي هميشه در ذهن و حافظه و خاطره بشريت باقي خواهد ماند . از نظر و سليقه اين حقير بهترين اثر گنادي پاوليشين همين تابلوي رنگارنگ نگارگري است و چيزي در اين مينياتور وجود دارد که آن را از ساير کارهاي اين استاد بزرگ متمايز ميکند شايد علت آنست که در اين نقاشي جاي خالي براي نوشتن باقي نمانده و مشک اجازه يافته که خود ببويد نه آنکه عطار بگويد و عطار بيچاره هم نميتواند چيزي بگويد چون زبانش از اينهمه زيبايي خيره کننده بند آمده و در برابر اين جمال و کمال بي مثال سکوت را بر هر سخن ترجيح ميدهد ... اين قشنگي نتيجه زحمت و تلاش و مرارت و کوشش و کار فراوان استاد نگارگر است که باعث شده اينهمه زيبايي خلق شود همانطور که مورچه داستان ما کوشيده تا يک خانه خيلي خوب براي خانواده اش بسازد و گرچه مصالحي بهتر از يک قوطي حلبي کنسرو و مقداري خزه و چوب و بال سنجاقک و تار عنکبوت و غيره در اختيار نداشته اما چنين قصر با شکوه پادشاهي را ساخته و قوطي خالي تبديل به ساختمان کاخ شاهي گشته و پس از يک روز تلاش و کار طاقت فرسا حالا لياقت آن را پيدا کرده تا از يک جشن و مهماني پر تجمل لذت ببرد و خستگي کار روزانه را از تن به در کند همانگونه که پس از زحمات يک انسان نقاش اکنون ما در اين جشنواره رنگ و طرح شرکت جسته ايم و از آن حظ و بهره ميبريم و استاد نگارگر گنادي پاوليشين ديمتريويچ شايستگي اين را يافته تا در اين صفحه ستايش و تقدير و تمجيد شود و از کارش تعريف گفته آيد و جهانيان او را بشناسند ... لابد اين مهماني بسيار مهم است که اينگونه شکوهمند طرح شده مورچه اين مهماني شاهانه را به افتخار افتتاح خانه جديد برگزار کرده و البته قصد معارفه و آشنايي با همسايگان و دوستان جديدش را نيز داشته است آنها نيز با کمال ميل دعوت وي را پذيرفته اند و با قدر داني و حق شناسي از اين پذيرايي و اينهمه سخاوت و گشاده دستي و مهمان نوازي در اين جشن و ضيافت اشرافي شرکت کرده اند و پس از آشنايي با خانواده مورچه با آنان به شادي و سرور و جشن و پايکوبي و دست افشاني و رقص و آواز پرداخته اند و عجيب است که اينهمه حشره و شايد بنا به گفته داستان تمام حشرات جنگل در يک قوطي کمپوت جا شده اند و شايد اشاره به اينست که مهمان حبيب خدا است و خدا براي دوست خود هم ميهمان و هم ميزبان خير و برکت فراوان عطا ميکند و اين صله ارحام باعث افزايش روزي و گشادگي ثروت ميشود و جالب است که اين ضيافت باشکوه شاهانه آنچنان عظيم و بزرگ و تجملاتي به نظر ميرسد که انگار نه انگار اين يک مهماني در قوطي کوچک حلبي زنگ زده کنسرو يا کمپوت است که يکي آن ظرف را در نهايت بي دقتي و بي توجهي و قدرناشناسي روي زمين جنگل انداخته ولي نگارگر مومن با ايمان به اينکه تمام جهان جزئي از وجود خدا است پس هر آنچه که در اين عالم وجود دارد با ارزش است و نبايد ناديده گرفته شود و چه در فضايي به بزرگي کهکشانها و چه به کوچکي يک قوطي فلزي زنگ زده چيزهاي مهمي بر قرار و در جريان است پس چنين ظريف و دقيق به آن پرداخته ... در وسط اين تابلوي زيبا مورچه شجاع و سوسک گوزني شاخدار تقريبا در مرکزيت ترکيب بندي نقاشي قرار گرفته اند و دارند با همديگر سخن ميگويند و نوشيدني نوش جان ميکنند گرچه در تابلوي قبلي (دعوتنامه) اندازه مورچه شجاع از همه بزرگتر بود و با وجود قرار داشتن در کنار تابلو اما به علت بزرگتري در نگاه اول ديده ميشد اما در اينجا با سوسک گوزني هم اندازه شده و با جاي گيري در ميانه نقاشي اين دو چهره ماندگار اول از همه جلب توجه ميکنند اين دوتا با هم گپ ميزنند و از خاطرات گذشته و برنامه هاي آينده حرف ميزنند اما بيش از همه از زمان حال لذت ميبرند . سماوري که در کنار دست مورچه است با قسمت در قوطي حلبي بريده شده کنگره دار توازن و تعادل برقرار کرده . محيط پيرامون کار تشکيل شده از ريسمان آويزان کردن خوراکيهاي زمستان ، قوري ، در قوطي کنسرو ، قسمتي از هيکل حشره ها و ميز و صندلي . زيبايي خارق العاده اين نقاشي مديون پيوستگي و يکي شدن و واحد و متحد بودن همه اجزاي پر شمار آن است و اين وحدت در عين کثرت باعث نظم و هارموني و هماهنگي و زيبايي و چشم نوازي اين مينياتور خاص شده است و اين خاصيت تمام آثار خوب نگارگري و کلا ويژگي همه آثار ارزشمند هنري است . گرچه ماجرا در يک قوطي کنسرو اتفاق مي افتد ولي شکل کلي اين مجموعه شبيه به يک چادر و يا خيمه است که خيلي قشنگ برپا شده . صندليهاي زرد رنگ منشور مسدس قاعده شش ضلعي روي زمين برا نشستن مهمان ها چيده شده و گرچه هم اندازه نيستند ولي کاملا در يک رديف به طور منظم و مرتب چيدمان و ترتيب يافته اند اين صندليها داراي ابعادي متناسب با قد و وزن و هيکل ميهمان ها تهيه و تعبيه شده است و حشراتي روي صندلي ها نشسته اند که با قد و قامت هاي متفاوت و متنوع به ميهماني آمده اند . رنگ صندليها بر اساس سايه روشن و تابش نور ملايم فانوس اتاق در بعضي جا ها به سبز و در برخي جاهاي ديگر به نارنجي و قرمز گرويده اند .يک ميز پذيرايي بزرگ جلوي مهمانها گذاشته شده که از برگهاي سبز کوچک نارون مانند روي آن به عنوان سفره و رو ميزي استفاده گرديده و روي اين روميزي انواع و اقسام خوراکيهاي شيرين و خوشمزه و ميوه جات رنگارنگ و شيريني جات و گرده گل و غيره قرار دارد تا ميمانان از آن خوردنيها بخورند و تناول کنند و از اينهمه مزه خوب و خوشايند لذت ببرند ظرف و ظروف و ديس ها و بشقاب هاي چيده شده روي ميز همه از جنس برگهاي درختان هستند و با برگ ساخته شده اند . سماوور بزرگي که در کنار دست مورچه شجاع قرار دارد بسيار جلب نظر کرده و نگاه ها را به سمت خود معطوف ميکند اين سماور خيلي شبيه سماور قديمي مادربزرگ من است و ديدن شکل آن برايم خاطره انگيز است هرچند من اصلا از چاي و جوشانده و اين طور چيزها خوشم نمي آيد ولي به هر حال به اشياء عتيقه که علاقه دارم . ظاهرا سماور اختراع روسها است و شايد استاد پاوليشين بخاطر علايق ميهني نقش سماوور را در اينجا آورده و شايد هم فقط سليقه شخصي اش او را به اين کار ترغيب کرده . ( ميگويند واژه سماور يا سماوور يا سامور يا ساموور يا سموور يا سمور Samovar يا Самовар يک کلمه روسي است به معني جوشاننده آب يا آب جوش آور يا آب جوش يا خودجوش . که احتمالا اين لغت در دوره قاجار در ايران رايج شده . ) اين سماور برنجي يا شايد هم از جنس آلياژ برنج اما با پوشش مسي تقريبا سرخ رنگ و کمي زرد و طلايي و قهوه اي است شکل بدنه آن کمرباريک و پايه کوتاه و در بالا بزرگ و حجيم و جادار است حفره هايي در پايين آن براي رسيدن هوا به آتش آتشدان سماور در نظر گرفته شده و اين سوراخها با تکرار خودشان نقش و نگار زيبايي ايجاد کرده اند در بخش مخزن آب طرحي کنگره اي و دندان موشي و تاجي سماور را تزءين کرده و محل اتصال لوله شير آب به شکل گلبرگهاي پره اي گل ساخته شده و دريچه و فلکه و شير آب جوش به آن متصل هستند . دسته شير سماور يک شکل اسليمي بسيار زيبا دارد که با طرحي قرينه مرکزي و رفت و برگشت اين دسته را زينت داده و سر گلوله توپي شکل آن در دست مورچه شجاع قرار دارد تا براي مهمانان چاي بريزد . دو تا دسته بزرگ با طرح اسليمي بته جقه اي به مخزن آب اتصال يافته اند که اين بوته جغه ها به دسته هايي استوانه وصل هستند که ما قاعده دايره اي آنها را ميبينيم . در سر آبگرمکن سماور يک درب تاج مانند تعبيه شده تا قوري چايي روي آن قرار گيرد و آنچنان خوب رنگ زده شده که براق و صيقلي است و در نور فانوس خانه برق ميزند لبه اين در طرحي شبيه روميزي آويزان دارد و دندانه دندانه اي است دو تا دسته گرد گلوله گوله اي به آن چسبيده و تا بتوان در موقع لزوم آنرا برداشت سپس در بالاتر چند طبقه درب را زيباتر کرده و و نهايتا در بالاترين قسمت تاج سماور قرار دارد که داراي سوراخهاي هواکش تزئيني است و قوري قشنگ روي آن گذاشته شده . اين قوري سفالي سفال چيني با خاک سفيد ساخته شده و با رنگهاي سياه و قرمز و سرخ و ارغواني و صورتي روي آن نقاشي شده و روي آن لعاب شفاف شيشه اي پوشانده شده و در حقيقت اين يک ظرف سفالي با نقاشي زير لعابي است . نقش و نگار روي قوري شامل گل رز محمدي صورتي و برگ و بوته و ساقه و دمبرگ و گلبرگ و همچنين عناصري تزئيني مانند شاخک هاي حشرات ميباشد . دسته قوري و لوله خرطوم شکل آن انحناي دقيق و ظريفي دارد و تقريبا به شکل قوريهاي واقعي از اين نوع است . درب قوري نسبتا کوچک است و دستگيره کوچک گردي دارد و نوار تزئيني طلايي رنگ دور درب قوري و روي دستک درب و لبه لوله آبريز و گردنه آن و بخشي از دسته حلقه اي قوري قرار گرفته و نقاش آنچنان اين قوري را تميز و خوب کشيده و رنگ کرده که براقي و تميزي آن قشنگ حس ميشود !نوشيدني و يا چاي به جاي آنکه در استکان هاي کمر باريک همراه با نعلبکي ريخته شود در پياله هايي کاسه مانند ريخته شده که نوار تزئيني سبز يا آبي يا مشکي يا قهوه اي صاف و يا زيگزاگي دور لبه بعضي از آنها را فرا گرفته . و اين ظروف کاسه گون در دستان حشرات است و ايشان مشغول نوشيدن چاي يا قهوه يا شير يا شربت هستند . در يکطرف يک ملخ سبز با چشم گرد بزرگ و شاخکهاي بلند ايستاده و مشغول نوشيدن از درون ظرف در دستش است شاخکهاي وي بخشي از کادر و حاشيه تابلو را تشکيل داده . بالش آبي است و دندانه هاي ظريفي روي بندهاي تنش وجود دارد قسمتي از سرش که رو به داخل اتاق است به رنگ سبز مغز پسته اي و زرد درآمده تا روشنايي اطاق بهتر به بيننده القاء شود او همانند همه حشرات لبخند حاکي از شادي و لذت و رضايت بر لب دارد و گويا نواي موسيقي و شيريني طعم نوشيدني هردو توامان باعث اين لذت و خوشي گشته است .سوسک شاخک شاخ گوزني نسبتا بزرگي روي صندلي نشسته و خوش خوشان و سرخوشان سرگرم نوشيدن و حرفهاي بامزه زدن و لبخند زدن است و از وضع پلک و چشمش به نظر ميرسد که به شخص مورچه شجاع نگاه ميکند اما آرام با بچه مورچه کنار دستش صحبت ميکندشاخکهاي اين سوسکه شبيه شاخک بيد ، برگ سرخس ، شاخه درخت و تا حدي شاخ گوزن ميباشدو به رنگ قهوه اي تيره سوخته سياه رنگ آميزي شده روي سر و بال وي راهراه سپيد با لکه هاي سفيد در کله و لکه هاي قرمز نارنجي در بال منقش است و مجموعه طرح سر و بالهايش مانند يک شنل کلاهدار است که کلاه آن را روي سرش کشيده بندبند تنش پيداست و دست و پايش قرمز است گويي پيرهن و شلوار سرخ پوشيده و کفش مهماني سيه رنگ به پا کرده صورت و سر دستانش قهوه ايست و احتمالا از آفريقا آمده ! و نقاش ما شايد طرفدار صلح و دوستي بين همه نژاد هاي جهان است ... بچه مورچه سرخرنگ بغل دست سوسک شاخدار نشسته و دودستي ليوان يا پياله اش را گه داشته و با آرنج هايش بر ميز تکيه کرده و رويش را به سمت سوسکه برگردانده و با چشمان درشتش به او نگاه ميکند و دهانش باز است و حرف ميزند و احتمالا از سوسک ميپرسد که آفريقا چقدر گرمتر از سيبري است ؟ از نظر من شاخکهاي پيچان حلزوني بچه مورچه قرمزرنگ با بخشي از طرح سماور پشت سرش يک ترکيب زيبا ساخته . دو تا شب پره خانم کناردست بچه مورچه اند و يک بچه شبپره هم با فاصله يک صندلي دورتر از آنها نشسته که اين سه دختر پروانه شب پرواز جوري با بالهاي پيوسته به سرشان پوشيده شده اند که گويي چادر زنانه بر سر کرده اند و با حجاب کامل اسلامي و مودبانه در اين مهماني بين المللي شرکت جسته اند و گويا از خاورميانه آمده اند ! شپره هاي چادري ما هريک طرحي منحصر به فرد بر بالهايشان دارند . دو تا پروانه شبرو بزرگتر شاخکهاي شاخه شاخه شبيه شاخک بيد دارند و شب پره کوچکتر شاخک صاف بي شعبه دارد که پيچ خورده و حلزوني شکل شده است . رگبالها به دقت تصوير شده و سطوح مابين اين رگ ها با طرحها و نقوش رنگي راه راه و خال خالي و لکه اي و دندانه اي و کنگره اي و زيکزاکي رنگ آميزي و نقاشي شده و پوشش روي سر شبپره ها مثل مقنعه و روسري ميماند و انگار نقاش عمدا آنها را بر سر اين بانوان پوشانده و تعمدا به شکل سرپوش در آورده تا تنوع لباس در اين نقاشي زياد شود .شکل روسريهاي اين خانمها نيز باهم فرق دارد .دو شبپره بانوي بزرگتر دارند با هم حرف ميزنند و نوشيدني ميخورند و خوشحالند اما بچه شب پره با دو بچه کوچک فرزند مورچه شجاع سخن ميگويد و به آنان لبخند ميزند ولي بازهم ميتوان گفت به شبپره خانوم دورتر نگاه ميکند چون چشمانشان روبروي همديگر است و لبان ايشاان به گلخند باز است و لپ شبپره بزرگي که صورتش از نيمرخ آشکار است گل انداخته و گلي رنگ شده . دو بچه مورچه کوچولو در وسط شبپره ها قرار گرفته اند تا تنوع بيشتري به ترکيب نقاشي بدهد و از يکنواختي و کسالت آوري دور شود و اين شوخي و شوخ طبعي پديد آيد که معلوم نباشد کدام حشره ها هستند که واقعا نگاهشان به هم دوخته شده . مورچه خواهر با سارافون و بلوز دامن سبز کمرنگ مغزپسته اي و کلاه گلي گلبرگ آبي و با کاسبرگ و دمگل که روي سرش نهاده با يک آرنجش بر ميز تکيه کرده و دست ديگرش را بر گردن برادرش انداخته پسر کوچولو هم با دستش گويي دست خواهرش را نوازش ميدهد و يک آرنج را به ميز تکيه داده او قرمز رنگ است و کلاه سبز شبيه نصفه توخالي توت يا تمشک نارس و کال و يا دم ميوه بلوط بر سر نهاده و نميدانم به خواهر نگاه ميکند يا بچه شبپره شبه خواهر روحاني ! مهر و محبت بين اين خواهر و برادر و رابطه عاطفي بينشان به خوبي در اين صحنه احساس ميشود و انگار صورتهايشان را به هم چسبانده اند و يا اينکه همديگر را ميبوسند ... مادر مهربان خانواده و همسر وفادار مورچه شجاع روي يک صندلي ديگر نشسته و و با اينکه طرز فيگور نشستنش به جهتي ديگر است اما روي به طرف شب پره ها برگردانده و و ظاهرا از قرار معلوم با شبپره خانومي که با او بيش از همه فاصله دارد گفتگو ميکند همان شب پره خانمي که معلوم نبود با شبپره بغل دستيش سخن ميگويد يا با بچه شبپره حرف ميزند اما حالا ميبينيم که مامان مورچه ها بيشتر از بقيه همصحبت وي به نظر ميرسد . مامان مورچه هه يک بلوزدامن آستين رکابي آبي کمي متمايل به بنفش پوشيده که اين جامه زيبا برازنده همين ميهماني شکوهمندانه و اشرافي و شاهانه است موها و گيسوان قهوه اي و بور و خرمايي و بلوند مادر همانند صحنه هاي ديگر بسيار با دقت و ظرافت طراحي و نقاشي شده و دانه دانه تارهاي زلفانش تار به تار و مو به مو با علاقه خاصي طراحي و ترسيم و رنگ آميزي شده مامان مورچه ها نيز يک فنجان نوشيدني در دست دارد که عن قريب ميخواهد بنوشد برق شادي و خوشحالي در چشم درشت مورچه خانم پيداست و گويي خوشحالي و شادي و شور و شعف به اين خانواده برگشته و خانوم مورچه همانند صحنه خانوادگي همانطور شادان و شاداب و سرحال و خوشحال است و لبخند معصومانه اي حاکي از شادمان بودن بر لبهاي بازش دارد و شايد شاخکهاي مارپيچي حلزوني شکل سربالاي وي هم دلالت بر اين شادماني دارد . پاهاي مامان مورچه پيدا نيست اما شايد آن ساق لاغر پايي که در يک طرف صندلي بيرون زده و کفش زنانه پاشنه بلند مشکي به پا دارد که پاپيون سرخي بر آن بسته شده پاي مادر باشد اما خاصيت وهم انگيز فضاي فانتزي اينست که توهم مي آفريند و اين پا ميتواند پاي خانم ملخ نوازنده باشد که اکنون رقاصه شده و با پروانه خانم ميرقصد ... از اينجا به بعد ديگر کسي روي صندلي ننشسته بلکه حشرات مشغول رقص و پايکوبي و دست افشاني و عشق بازي و معاشقه و ... هستنديک سوسک چاق تپل کوتوله قد کوتاه که ظاهرا يک دختر بچه نوجوان است و روسري گل منگلي بر سرش بسته و زير چانه گره زده طرح گلهاي پارچه اين روسري گل رز است که شبيه ابرکهاي حلزوني نقاشي شده وي دستمالي خالخالي در دست دارد که اين دستمال خالخال خالهاي سبز و قهوه اي در زمينه اي زرد رنگ دارد و سوسک کوچک با دست کوتاه و کوچک و تپلش آن را در هوا ميچرخاند و رقص محلي و بومي و سنتي منطقه خودشان را انجام ميدهد صورت کوچک و گرد سوسکه از وسط روسري ديده ميشود و خندي مملو از شادي بر لبانش دارد و چشمان گرد ورقلمبيده اش انگار از حدقه بيرون زده و به سوسک مقابلش نگاه ميکند اين چشمها داراي مردمک سياه و عنبيه يا شايد صلبيه زرد رنگي است صورت و لپهايش و دماغ وي از شادي و تحرک سرخ شده موهايش که از وسط فرق آن را باز کرده در جلو پيدا است و روسريش آنرا نپوشانده دو شاخک ساده دارد که در آنها خالخالهاي قرمز قهوه اي نقاشي شده پوشش زرهي طبيعي سر و کله اين سوسک در اين نقاشي فانتزي به شکل روسري درآمده و و بقيه اين زره پوش به شکل يک کت و يا پالتوي زمستاني ضخيم نقش شده و بالهايش معادل يک شنل کلفت گرم پشتش را پوشانده است يقه سوسک نوجوان چاق دو عدد دکمه دارد بند بندي بودن تن سوسک کپل ما با لايه لايه بودن لباس زنانه اش نشان داده شده که با حالتي شنبه يکشنبه دامني تور دوزي شده را به ياد مي آورد که نهايتا لباسي مجلسي براي يک مجلس عروسي تجملي است و اين رخت و جامه بيشتر به رنگ سبز زيتوني تيره مايل به خاکستري توسي است که البته بعدا در جلو به سفيد متمايل و روشن شده کفشهاي اين خاله سوسکه هم کفش مهماني است و هم کفش راحتي زمستاني که بر روي هرکدام از لنگه هاي اين کفش سيه قهوه اي يک جفت منگوله خاکستري پف کرده پشمالوي کوچولو چسبانده شده و روييده ! ...يک سوسک ديگر روبروي او ايستاده و رقص محلي ميکند که هرچند سوسک کوچکتر به وي نگاه ميکند ولي سوسک بزرگتر سرش را به سمت بچه مورچه هاي نوجوان کج کرده در حاليکه به سوي سوسک کوچک نگاه ميکند و با او حرف ميزند يا شايد هم آواز ميخواند که البته احتمالا اين وضعيت سر کج کردن موقتي است و او سرش را باز هم حول گردن کلفتش ميچرخاند و اين حرکات سر و کله جزئي از اين نوع و سبک رقص سنتي است . شاخکهاي آبيرنگ اين سوسک بزرگ بند بند است و اين بندبندي بودن يک بافت راهراه قشنگي را در شاخک ها ايجاد کرده است بافت پوشش روسري و يا کلاه سر اين خاله سوسکه مانند کلاه خود هاي زرهي قرون وسطي و شبيه زنجيربافت و توربافت فلزي آگونه زره ها است شايد هم مثل بندبند آجرهاي ديوارهاي آجري ساختمانها است و در داخل هر دانه آجر سلول مانند يک خال شبيه هسته سلولي اين بافت طبيعي قرار دارد شانه و کتف اين سوسک زرهپوش يک پوشش سفت و براق و صيقلي و محکم دارد که چون لباسي آهنين به نظر مي آيد و درخشش نور چراغ فانوس در آن منعکس شده است و اين انعکاس آن را درخشان تر ميکند خاله سوسکه بزرگه دستان آبي رنگش را به کمر گرفته و با خوشحالي ميرقصد و پاهايش را که چکمه پاشنه بلند زنانه قرمز لبه دار بر آن پوشانده با انرژي هرچه بيشتر بر زمين ميکوبد و پايکوبان شادي کنان رقاصي ميکند بالهايش نيز مانند يک شنل زيبا است با نقش و نگار هاي اسليمي ختايي پراکنده ولي تقريبا متقارن سياه در زمينه سرخ قهوه اي شکلاتي که يادآور نقوش پارچه هاي دستبافت سنتي است ولي به نقشينه هاي طبيعي طبيعت نيز اشاره دارد . کمي آن طرف تر دو تا از فرزندان نوجوان مورچه شجاع با هم رقص دو نفره اجرا ميکنند آن دو با مهر و علاقه و محبت بسيار دست در دستان يکديگر و دست بر شانه و کمر همديگر چشم در چشمان هم ديگر به هم نگاه ميکنند و ميخندند و ميرقصند و گويي هيچ نگراني از آينده ندارند پاي کوبان و رقص کنان خوشحان و شادانند مورچه دختر موهاي بور طلايي دارد که آنها را چتري شانه کرده و يا شايد هم آنها را از پشت بسته و با يک روبان يا پاپيون زرد نارنجي آنرا بسته و جالب اينکه شاخکهاي پيچان بچه مورچه را ميتوان در اينجا موهاي وي فرض کرد که بطور دم اسبي بسته شده او همچنين يک سارافون يا بلوزدامن آبي متمايل به بنفش دارد اين سارافن آبيرنگ با اين مدل در صحنه خانواده مورچه شجاع نيز آمده که در آنجا هم اين دختر نوجوان رقاصي ميکند و و همچنين در صحنه هاي نگراني مادر و پدر خانواده مورچه در آغوش مادرش قرار گرفته . يقه اين بليزدامن سفيد رنگ و داراي طرح گل تيزپره است چين پليسه مياني طرح گلي با پره هاي گرد و با يک نوار سپيد دوخته شده و پايين دامان يک تور دوزي سفيد گلي انجام شده نقاش ريزبين و تيزبين ما گنادي دمترويچ پاوليشين با حوصله فراوان چينها و چروکهاي اين جامه نسبتا ساده را هاشور زده و خالخالي کرده و اين دقت و ظرافت و حوصله ستودني است دخترک نوجوان به پاهاي لاغرش چکمه اي دخترانه پوشانده که با طرحهاي زيگزاگي و خالخال سياه و قرمز و زرد تزئين شده و پاشنه هاي اين کفش کمي بلند است . پسر نوجوان سبزپوش با اين ترکيب رنگي لباسش در صحنه نگراني و تعجب پدر خانواده مورچه شجاع نيز با يک کلاه برگي ديده ميشود که پيراهن بلند سبز دارد و دم او قهوه اي رنگ است که ميتوان پنداشت که شلواري تيره رنگ پوشيده و بندهاي پاي اين بچه مورچه همان پاچه هاي شلوار و کفشهاي اوست که آنها هم دکمه هاي سفيد و پاشنه بلندي دارند . بيني يا دماغ مورچه ها و ساير حشرات در نقاشيهاي اين کتاب قصه کوفته اي و گرد و کوچولو است . پشت سر ایشان خانم پروانه خواننده و خانم ملخ نوازنده ویلن که در صحنه آواز حشرات هم حضور داشتند ، دست در آغوش یکدیگر با هم به طرز زیبایی و با نگاه عاشقانه در چشمان همدیگر میرقصند و از این لحظات باهم بودن لذت میبرند در حقیقت این دو تا دوستان بسیار صمیمی هستند که یا دوستهای قدیمی یکدیگرند و یا اینکه در این مهمانی باشکوه اشرافی و سلطنتی با یکدیگر آشنا شده اند و این مهمانی بابامورچه باعث آشنایی این دو حشره هنرمند گشته و چون این دوتا دارای روحیات و خلق و خوی مشترک بسیاری هستند میتوانند دوستان خوب و نزدیک هم باقی بمانند و همکاری هنری و البته صمیمیت و رفاقت آنها تا مدتهای مدید و حتی تا ابد ادامه پیدا کند .جالب اینکه موهای مشکی پروانه خانوم طوری از پشت سر و جلو فر خورده که دو پیچ جلویی شاخک هایش را تشکیل داده است همان لباس زرد آستین پفی را بر تن دارد و با چشم درشت و گونه سرخ و دهان خندان به خانوم ملخه نگاه میکند و دست بر شانه های خانم ملخ انداخته . بالهای رنگارنگ پروانه حاوی نقش و نگار های رنگی بی نظیری است که به طرز عجیبی زیبا با خطوط و منحنی های ظریف و دقیق و خالها و دوایر و پولکهای رنگی تزئین شده و لبه کناری و بیرونی بالها طوری زینت یافته که انگار چراغهای چشمک زن چراغانی شب عروسی است و این رنگهای تابناک و درخشنده در نور فانوس جادویی این قصر چنین درخشان شده اند و لبه های بالها نیز با دقت تمام و صبر و حوصله با پرزها و موها زینت یافته اند . خانم ملخ نگاه مهربانانه ای دارد و با آن چشمهای درشتش و پلکهای خمار و مژگان بلند و ابروان نازک و شاخکهای افراشته و کله خربزه ای چهره ای خاص و زیبا در حد یک خانم ملخ متشخص و اشرافی یافته است و مثل همیشه این وقار و متانت با ظرافت در ترسیم خطهای بندها و بالها و رگبالها نمایش داده شده و رنگارنگی تن ملخ با نورهای موجود در سالن متناسب و هماهنگ است طوری که گویی رقص نور و نورافشانی رنگی و تزئینات نوری فراوانی در این جشنواره به کار رفته است همچنین صورت وی با یک خط فرضی تقریبا عمودی و نسبت به موقعیت صورت کاملا عمود به دو نیمه رنگی تیره و روشن تقسیم شده و طرف روشن تر رو به چراغ و طرف سایه قسمت متقارن آن است . غلاف شانه و کتف و بندبندی بدن ملخ مانند لباس و بالهایش مثل شنل به نظر میرسد . پشت سر آنها دو حشره دیگر مشغول نوشیدن نوشیدنی هستند یک ملخ و یک پروانه بال بزرگ خرطوم دراز که کنار هم ایستاده اند جالب آنکه ملخی که نیمرخ ایستاده با خانم ملخ رقاصه یک تقارن نسبی و یک ترکیب بندی قشنگی ایجاد کرده که سه تا کله سبز آن سه حشره با هم یک مجموعه را شکل میدهد شاخکهای بلند سربرافراشته و شکل کلی سر دو ملخ به علت شباهت ارتباطی ایجاد میکند که این هارمونی تشکیل میشود . پروانه قهوه ای رنگ بزرگبال ما چهره ای عجیب دارد و گویی یک غریبه است اما همانند سایر میهمانان عزیز و محترم است و در جمع صمیمی حشرات قرار دارد و صمیمانه و دوستانه کنار سایرین به خوردن و آشامیدن مشغول است نقش و بافت دندانه ای و کنگره ای در سرش بکار رفته و پیراهن گلگلی دارد بافتها و نقوش بالش گل گلی و خال خالی و راهراه است و بالهایش را به طرز با شکوهی باز نگاه داشته اما اصلا چهره اش مغرور نیست و صورتی خودمانی دارد . یک آخوندک یا مانتیس جلوی پروانه قهوه ای و پشت بال قرمز خانم پروانه ایستاده و شربت مینوشد و کاسه نوشیدنی را با چنگالهای بزرگش گرفته البته با ظرافتی خاص و این چنگال ها در ترکیب با یکدیگر یک شکل تزئینی خیلی خاص و قشنگ ایجاد میکنند چهره این اخوندک سبز هم غریبه است و چشمهای درشتش که مانند عینک دودی است صورتش را کمی رمزآلود و رازگونه جلوه میدهد اما این لبخند ساده او را هم یک مهمان خودمانی معرفی میکند شاخکهای مانتیس سبز هم سربالا رفته . از همه بامزه تر و بانمک تر حشره شبتاب است که با وجود مهمان بودن وظیفه فانوس داری و روشنایی کاخ مورچه شجاع را بر عهده دارد همانطور که استاد پاولیشین کلبه کوچک مورچه را قصر نشان داده از این فانوس هم یک چلچراغ سلطنتی میسازد که آنچنان نورانی است که کل صحنه این شب با شکوه را روشن ساخته این حشره شب تاب چهارزانو نشسته و قدح بشقاب مانند شربت را در دست گرفته و با خوشحالی و خشنودی هرچه تمامتر مینوشد و انگار از همه مهمانها خندان تر و شادتر است چون به این مجلس شاهانه نور و گرمی میبخشد و این همسایه مهربان نه تنها در روز خوشی بلکه در شرایط سخت سیل نیز به مورچه کمک خواهد کرد . شاخکهای حشره شب تاب حلزونی است با چشمهای بسیار درشتش که از فرط شادی از حدقه بیرون زده به کاسه نوشابه اش نگاه میکند و لبخند و خنده ای حاکی از شادمانی زائدالوصفی در دهان دارد رنگ کلی او زرد و سفید و قرمز و قهوه ای است و کفشهای سرخی بر پای دارد کلا این چهلچراغ اشرافی از یک گل شیپوری آویزان تشکیل شده که دمب آن از یک میوه از سقف یا ریسمان میوه ها و یا از یکی از کنگره های درب قوطی حلبی آویخته شده و در دهانه شیپور مانندش جایگاهی بزرگ و کروی برای نشستن حشره تابنده شبانگاه تعبیه شده که همان حباب چراغ یا لامپ تجملی سقف خانه مورچه شجاع است شاید هم این شکل کره ای بخاطر هاله نور ما تحت حشره تابان است ساقه های نی مانند با پیچش های حلزونی خود شکل مفتول های فلزی وسایل فرفورژه را تداعی میکند کاسبرگ و گلبرگهای گل شیپوری لوستر سقفی بسیار زیبا هاشور خورده و پرداز شده که این از ظرافتهای مینیاتور گنادی پاولیشین در این کتاب است در زیر بخش حبابی فانوس یک شکل آبی پررنگ دیده میشود که فضای خالی بین دو پرده است که از آنجا شب تاریک بیرون دیده میشود این دو پرده از تار عنکبوت ساخته شده هرچند خود عنکبوتها به این مهمانی نیامده اند اما تارهایشان را به مورچه به عنوان چشم روشنی پیشکش و هدیه کرده اند نقاش ما بافت بینهایت زیبا و قشنگی به این پرده های اتاق داده و به طور یک در میان جدولی کاشی مانند از این گراف های زیبای طبیعت خلق کرده . درب قوطی کنسرو یک ترنج و یا شمسه با محیط پیرامونی کنگره دار است و با تقارنی خاص زینت مهم این نقاشی است و اینجا معلوم نیست این سقف خانه است یا دیوار آن آن شکاف بین پرده ها آسمان شب را به خوبی مینمایاند و این خصوصیت نگارگری است که پرسپکتیو و دورنما در آن رعایت نمیشود آن هم با هدف بهتر و زیباتر شدن نقاشی و خوبتر دیده شدن همه چیز آن . جالب آن است که در صحنه دعوت نامه همین درب کنگره ای یک تقارن مرکزی داشت و کنگره ها و دندانه ها در یک جهت و سمت و سو حرکت میکردند و در این چرخش سر جای اول خود برمیگشتند و همانند امواج خروشان آب دریا در حرکت و جوش و خروش بود اما در این صحنه یک تقارن محوری حکمفرماست و محور تقارن به طور عمودی از محل آویختگی فانوس چهل چراغ و مبداء شکاف پرده ها تا پایین ادامه یافته و زیبایی ویژه و جلوه ای مخصوص در ترکیب و تقابل با شکل متقارن چراغ و حالت قرینه پرده ها ایجاد کرده و گویی همان امواج از سر چشمه محل آویز چراغ سرچشمه میگیرند و به پایین و دور و اطراف درب قوطی میریزند همانگونه که فانوس هم در اینجا منبع و منشاء و سرچشمه نور است ... ریسمان یا بند یا طناب آویزان به سقف به منظور ذخیره میوه در زمستان به سقف آویخته شده که در چند جا به میخهای نامرئی وصل است و طرحی خیمه گونه به کل تصویر داده و ترکیبی خارق العاده آفریده و میوه های گوناگون بر این بند آویز گشته اند از طریق دمهای خود و برخی برگ و کاسبرگ و پرچم هم دارند : پرتقال انگور زالزالک هلو آلو زردالو گیلاس آلبالو تمشک کشمش توت انجیر سیب ازگیل پرتغال نارنگی لیمو گلابی و حتی سبزیجاتی چون سیر و پیاز و هر سبزی و میوه ای که تصور کنید میتوانید بر این طناب جادویی فرض کنید ... در اواسط تابلو سوسک شاخ گوزنی ایستاده و خندان شربت شهد شیرین را می نوشد او بسیار با وقار است و لبخندی مملو از اعتماد به نفس بر لب دارد و نگاهی مهربان به مورچه انداخته و به او میگوید:"هرکاری داشتید به ما بگویید تا کمک کنیم! همسایگی برای همین وقتها خوب است دیگر!" سوسک گوزنی ما معتمد محله است و همان سوسکی است که در صحنه آواز حشرات شیپور بزرگ را می نواخت و در آن می دمید . وی پیراهنی قرمز پوشیده با یقه ای مشکی و دو دکمه زردرنگ و پاپیون زرد مایل به نارنجی ، چشمان گرد نافذش از دو طرف سرش بیرون زده دو شاخک کفگیر مانند دارد و دو شاخ بزرگ مثل شاخ گوزن بر سرش روییده و شکل هندسی دندانه ها و کنگره های یکی از شاخها و لبه فلزی درب خانه قوطی کنسروی با هم هماهنگی و هارمونی دارد که من خیال میکنم نقاش عمدا این قسمت را اینگونه ترسیم کرده و این هم از لطائف و ظرائف نگارگری است که چنین جزئیاتی اینگونه مورد توجه واقع میشود و اشکال جدید و بدیعی از همین جزئیات پدید می آید . و اما در طرف مقابل سوسک گوزنی شاخدار باز هم تقریبا در وسط تابلوی نقاشی مورچه قرمز شجاع با آن شاخکهای پیچان حلزونی و کله خربزه ای و چشمان درشت و لباس قرمزنارنجی و آستنهایش و آن دم گنده دست بر شیر فلکه سماور ایستاده و با سوسک گوزنی گفت و شنود شادی دارد و خوشحال است که باعث شادی حشرات زیادی شده است جالب است علاوه بر حشراتی که درشت دیده میشوند یک عالمه حشره ریز و جورواجور و گونه گون در فضای این قصر باشکوه پی پرند و پرواز میکنند : انواع و اقسام پشه و پروانه و بید و شب پره و زنبور و مگس که برای ما ناشناس هستند حتی برای مورچه میزبان هم ناآشنا یند ولی او همه ایشان را دوست دارد و به خوبی از آنها پذیرایی میکند . از کارهای جالب استاد گنادی دیمتریویچ پاولیشین در تصویرسازی کتاب قصه کودکانه مورچه شجاع این است که وی شخصیتهایی را در نقاشی های کتاب آورده که در داستان هیچ اسمی از آنها برده نشده ولی آنچنان در چند صفحه به دقت و ظرافت تصویر شده اند که تکرار ایشان خود یک داستانسرایی است که نقاش از پیش خود این داستان را روایت و حکایت کرده و داستانهایی فرعی به قصه اصلی اضافه کرده که ماجرا را شیرین تر میکند و اصولا وظیفه تصویرگری کتاب کودک همین چیزهاست : ملموس تر کردن و جذاب تر کردن قصه اصلی . نام شخصیتهای موجود در قصه را که در متن اصلی کتاب نیامده ، من برایتان نوشه ام : پروانه خانم خواننده ، خانم ملخ نوازنده ویولون ، سوسک گوزنی شاخدار ، حشره شبتاب فانوسدار ، خانم سوسک تپل و ... که در صحنه های آواز حشرات و مهمانی باشکوه و سیل بزرگ و مسافرتهای دریایی مورچه شجاع برخی از آنها دیده میشوند و شاید مشکلاتی که دروغ پشه خان به بار آورد باعث آشنایی مورچه شجاع با این دوستان جدید شد ...
فهرست نقاشي هاي گنادي پاوليشين gennady pavlishin paintingنقاش روس روسي روسيه
| داستان کودکانه مورچه شجاع نوشته تاتيانا ماکاروا و نقاشي گنادي پاوليشين ترجمه سيده خديجه افضلي از انتشارات قائن | |||







beautiful fine art - basic find all